Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@15:59:01 GMT

خاطرات یک انقلابی از بند ساواک

تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۹۶۸۳

خاطرات یک انقلابی از بند ساواک

ایسنا/کرمانشاه برای به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به عنوان یکی از رویدادهای مهم قرن اخیر، مردان و زنان زیادی به پا خواستند، آنها از جان و مال خود گذشتند تا انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ پیروز شود.

"صادق قنادی" یکی از انقلابیون کرمانشاه است که سال ۱۳۵۷ در بحبوحه پیروزی انقلاب توسط ساواک دستگیر و به زندان افتاد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او در زندان ساواک شکنجه شد، اما در راه آرمانی که انتخاب کرده بود، ایستاد.

به گزارش ایسنا، به مناسبت دهه فجر با این مبارز انقلابی همکلام شدیم تا خاطراتش از روزهای انقلاب را بشنویم که برایمان چنین گفت: سال ۱۳۵۷ مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی اوج گرفته بود و من هم  مثل بقیه مسجدی‌های آن دوره کلاس قرآن برای بچه‌های مسجد برگزار و سعی می‌کردم در خلال مباحث اعتقادی و تدریس قرآن کریم در مسجد شهرستان کنگاور مسجدی‌ها را در جریان مسائل روز هم بگذارم.

مرداد سال ۱۳۵۷ ماموران ساواک مرا دو بار دستگیر کرد و تعهد کتبی گرفتند که دیگر بحث‌های سیاسی نکنم، اما  نهم شهریور مامورین وقتی دیدند با آن تعهد کتبی نمی‌توانند مرا از فعالیت سیاسی دور کنند، مرا با خود همراه برده و از همان ابتدای درب ورود به ساختمان ساواک شهرستان با مشت و لگد به جانم افتادند و بعد از اینکه با قُنداق تفنگ روی سرم زده بودند بی هوش روی زمین افتاده بودم.

 نمی‌دانم در بی هوشی چه بر من گذشته بود، اما بعدا از دیگران شنیدم که ۴۸ ساعت بیهوش بودم و می گفتند ماموران ساواک حتی بعد از بی هوشی هم با مشت و لگد و باتوم و قنداق تفنگ کتک زدن هایشان را ادامه داده‌اند. شدت کتک زدن و لگ زدنهایشان آنقدر زیاد بود که چشم راستم را کامل از دست دادم و بینایی چشم چپم هم به شدت کم شد.

چند روزی هم میهمان سلول انفرادی ساواک بودم که حضور در این سلول از بعد روانی به شدت آزار دهنده بود. تصورش را بکنید یک اتاقک کوچک یک متر در یک متر و نیم که با پاهای جمع شده می توانی در آن بخوابی با یک موکت مندرس و خیلی کثیف و چراغی کم نور که یک دریچه داشت برای ارتباط گرفتن ضروری با زندانبان و البته در این سلول مرتب صدای آه و ناله دیگر زندانیان در حال شکنجه به گوش می رسید که واقعا آزاردهنده بود.

بعد از چند روزی ماندن در سلول انفرادی ساواک چون نظامی بودم مرا به دادگاه ارتش برده و همانجا برایم قرار بازداشت موقت صادر کردند و به زندان منتقل کردند که حدود دو ماه و نیم  ممنوع الملاقات بودم.

 در زندان دیزل آباد کرمانشاه به فکر دوا و درمان چشمم افتادم و به پیشنهاد هم بندهایم به درمانگاه زندان مراجعه کردم و بعد از مدتی چشم پزشک که ماهی یکبار به درمانگاه می‌آمد، مرا ویزیت کرد و گفت در زندان نمی‌تواند کاری برایم انجام دهد و باید درخواست بیمارستان بدهم که بعد از طی مراحلی نهایتا برای درمان به بیمارستان طالقانی منتقل شدم. بعد از زندان هم به بیمارستان فارابی تهران رفتم، اما راهی برای درمان نبود.

او به اینجای حرف‌هایش که می رسد،  یاد اعتصاب غذایی که در زندان کرده بودند می‌افتد و ادامه می‌دهد: در زندان سیاسی‌ها را از بندهای عادی جدا می کردند. حدودا ۱۷، ۱۸ نفری در یک اتاق بودیم که بعد از مدتی شهید سید محمدسعید جعفری را هم به بند ما آورند و بیشتر از سه ماه با شهید جعفری هم بند بودم که در این مدت تصمیم گرفتیم نماز جماعت بخوانیم و به همین خاطر همگی شروع به تمیز کردن بند کرده و به نماز ایستادیم که یکی از مامورین زندان شروع به مسخره کردن ما کرد و بعد از نماز شهید جعفری سراغ آن مامور رفت تا با او در مورد حرکت زشتی که داشته سخن بگوید که او یک سیلی به صورت شهید جعفری زد.

بعد از این ماجرا من و چند تن دیگر از زندانی‌ها به حمایت از شهید جعفری در زندان اعتصاب غذا کردیم و تا یک هفته لب به غذاهای زندان نمی‌زدیم و هر غذایی که برایمان می‌آوردند را پس می‌فرستادیم.

بعد از یک هفته رئیس زندان به همراه چند مامور برایمان غذا آورده و از ما خواستند که اعتصاب غذای خود را تمام کنیم که ما برای آنها یک شرط گذاشتیم و اعلام کردیم به شرطی حاضریم اعتصاب غذای خود را تمام کنیم که آیت الله یزدی با بزرگان شهر تماس گرفته و جریان اعتصاب غذای ما را به گوش بزرگان شهر رسانده و از آنها در مورد تصمیم ما کسب تکلیف کند. با این کار در تلاش بودیم که اعتصاب غذای خود را به عنوان یک حرکت سیاسی به گوش مردم شهر برسانیم.

مرحوم آیت الله یزدی با بزرگان شهر تماس گرفته و عنوان کرده بودند که باید اعتصاب خود را بشکنیم. اعتصاب ما از سوی منبری‌های کرمانشاه به گوش مردم و خانواده‌هایمان رسید و اینجا بود که برخی خانواده‌های زندانیان درب زندان دیزل آباد تجمع کرده بودند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی سیاسی خاطرات سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی كرمانشاه جانباز استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری دهه فجر افتتاح پروژه در دهه فجر استانی ورزشی استانی علمی و آموزشی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری اعتصاب غذای شهید جعفری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۹۶۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اسناد ساواک درباره‌ی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه می‌گویند؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرزند آیت‌الله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیت‌الله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هرکدام این نسبت‌های خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی به‌تازگی اسنادی را منتشر کرده که نشان‌دهنده‌ی این نظارت است. در ادامه گزارش این مرکز و نیز اسناد پیوست آن را ملاحظه می‌کنید:

معصومه حائری یزدی روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضل‌الله به خاک سپرده شد. محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضل‌الله نوری در سال‌های دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آن‌جا با هم گفت‌وگو می‌کردند.[۱]

ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازه‌ای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.

یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲)، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان می‌دهد.

طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامه‌ای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام می‌گیرد:

«شهربانی کل کشور

تاریخ ۴۶.۶.۱۳

از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)

به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور

درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷

نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.

رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»

اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور می‌دهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیت‌الله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:

«سازمان اطلاعات و امنیت کشور

تاریخ: ۴۶.۶.۱۹

گزارش

درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیت‌الله خمینی)

محترماً به عرض می‌رساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.

با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر می‌برد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسایلش توسط بانویی بازرسی بدنی هم انجام شود.»

در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت می‌کند:

«سازمان اطلاعات و امنیت کشور

از اداره کل سوم

به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)

درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی

بازگشت ۹۱۱.۷۸۶۹-۴۶.۶.۱۸

عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.

مدیرکل اداره سوم. مقدم ۴۶.۷.۱»

رفت‌وبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سال‌های بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوه‌های ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.

در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵.۴.۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوه‌هایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل می‌کرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمی‌شوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی می‌کنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت می‌رود.

نظریه شنبه - نظری ندارد.

نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.

نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید می‌باشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم می‌گردد.

نظریه سه‌شنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»

چند ماه پس از شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی

گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»

سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیت‌الله شهاب‌الدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:

«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کرده‌اند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم می‌روند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را می‌کند اما چون اعتراض کرده‌اند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.

نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق می‌رفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا می‌شناسد و مطالبی را که می‌گوید صحت دارد.

نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.

نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»

پی‌نوشت:

۱- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت‌الله بروجردی، علی دوانی، ص۳۱۳

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901345

دیگر خبرها

  • اسناد ساواک درباره‌ی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه می‌گویند؟
  • عکس| تصویر جدید مهدی رحمتی در کنار امیر جعفری
  • خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  • سکانس‌هایی از فیلم هوک
  • ببینید | اعتصاب و تعطیلی بازار طلای تهران صحت دارد؟
  • رئیس اتحادیه طلای تهران: اعتصاب طلافروش ها در واکنش به مقررات مالیاتی دولت/ بازار طلا در تهران نیمه تعطیل است
  • چرا طلافروشان تهرانی اعتصاب کردند؟
  • تحریف صهیونیستی نام خلیج فارس + سند
  • یک سند تاریخی از نقش صهیونیست ها در تحریف نام «خلیج فارس» + عکس
  • تحریف صهیونیستی نام خلیج فارس